عه چرا من امروز و این موقع خونهم؟ چون کلاسم تو موسسه به دلایلی کنسل شد. جاش ترجمه کردم و درس خوندم. دیشب داشتم فکر میکردم یعنی کتابم رو که بفرستن ارشاد، ارشاد ازم میخوام هر جا نوشتم دوستدختر» به جاش بمویسم نامزد» یا نه؟:))) تو صدا سیما که اینجوریه:)) دیگه به جاهای خوب کتابم رسیدم. احساس میکنم قراره از این به بعد اتفاقات خوبی توش بیفته و جاهای گریهدارش تموم شده. دیگه گریهای هم اگه باشه، از روی شوقه. دیشب چندین فصل رو ویرایش هم کردم و ذوق کردم از چیزی که تونستم خلق(شاید؟) کنم. خیلی خوشحالم. خیلی خیلی.
کانالم در تلگرام: @spotlightz
درباره این سایت